ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....
یک زندگی عاشقانه  براي همديگر وقت صرف ميکنيم.

 به همه ميگويم که دوستش دارم.
 براي قدر داني از محبتهايش،نامه عاشقانه اي برايش مينويسم.
 در جمع از او تعريف ميکنم.

 وقتي غمگين است سعي ميکنم ناراحتي اش را بفهمم واو را درک کنم.
 هميشه در اتفاقات مهم زندگي او را سهيم ميکنم قبل از اينکه ديگران چيزي بدانند.
 در همه ي مراحل زندگي با هم برنامه ريزي ميکنيم.
 همواره مراقبش هستم و به نيازهايش توجه خاصي نشان ميدهم.
 ازدواجمان را يکي از موهبتهاي الهي ميدانم.

 براي سلامتي اش صدقه ميدهم.
 در همه ي لحظات با گذشت رفتار ميکنم و سعي ميکنم که هميشه سرزنده و شوخ طبع باشم.
 کارهايي که نشان دهنده ي محبتم نسبت به اوست برايش انجام ميدهم.
 هر گاه از او خيلي عصباني هستم به نکات مثبتش هم فکر ميکنم.

 اگر احساس کنم چيزي از وسايل شخصي اش چيزي کم دارد ولي خودش نمي خرد،حتما برايش تهيه ميکنم.
 هميشه همه ي هدايايي را که به من داده است از صميم قلب دوست دارم.
 و……….
 و هميشه دل آرام يکديگر هستيم.

ارسال در تاريخ پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

نمیدونم که چجوری پیدات شد
نمیدونم که چجوری غیبـت زد
اومدیو منو دیونه کردی
ولی‌ دلت با دل مـن راه نیومـد
رفتـی‌ ازم دور شـدی نمی‌دونی
زندگیم داره بد و بد تـر میـشه
دیـگه طـاقتـی نـمونـده واسـم
تـحمـلـم داره کمـتـر میـشـه

آروم نـمـی‌مــونـم داغون شده قلبم
آسـون به نفسهـام پایون دادی اما
عکسات همیشه جلوی چشامه
یـاد تـو دلیـل بـغض شـبــامه
آروم نـمی‌مــونـم داغون شده قلبم
آسون به نفـسهام پایون دادی امـا
یاد تو هنوز‌م اینجـا باهـام

غصه همیشه تو حال وهوامه

روزا می‌گذرن اما هنوز‌م تنهام
دیدی موندم تا تهش به پای حرفام
داره جونمو میگیره این درد آروم آروم
میدونستی که بی‌ تو نمیشه سر کرد
وقت رفتن داد زدم که نرو برگرد
اما نگام نکردی و دور شدی آروم آروم

آروم نـمـی‌مــونـم داغون شده قلبم
آسـون به نفسهـام پایون دادی اما
عکسات همیشه جلوی چشامه
یـاد تـو دلیـل بـغض شـبــامه
آروم نـمی‌مــونـم داغون شده قلبم
آسون به نفـسهام پایون دادی امـا
یاد تو هنوز‌م اینجـا باهـام

غصه همیشه تو حال وهوامه

ارسال در تاريخ پنج شنبه 17 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

دست بکش از دلم ، کنار من نمون

درگیر من نباش ، پا سوز من نشو

بزار بمونه تو ،تنهایی خودش

تنها بزار برو ، این مرد ناخوشو

دلواپسم نباش ،نشونمو نگیر

میتونم از پس دلتنگی بر بیام

به فکر من نباش ، به زندگیت برس

که از ته دلم خوشبختیتو میخوام

منه دیونه ی بهونه گیرو

تو دیگه این همه جدی نگیرو

بزار تو خلوت خودش بمونه

تو این مرد همیشه گوشه گیرو

بزار تا با خودش تنها بمونه

بزار با دغدغش درگیر باشه

براش اینجوری بهتره عزیزم

نه اینکه عشق بی تاثیر باشه

ارسال در تاريخ سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

باید میرفتم از یادت باید میموندی در یادم
تا شاید ، تا شاید باورم می شد تو زندون تو آزادم
تا شاید با حضور تو از این غصه کمی کم شه
مرور خاطره هامون شبی با گریه مرهم شه
باید میرفتم از یادت ، باید میرفتم از یادت تا تو زندون تو جا شم
نمیخوام عاشقم باشی ، نمیخوام عاشقم باشی فقط فرصت بده باشم
همین نزدیکیای تو با ماه و آه و تنهایی
با دلداری من از من که دور نیستی همینجایی

باید میرفتم از یادت باید میرفتم از یادت تا پروازتو میدیدم
واسه آزادی این عشق وجودم رو میبخشیدم
باید میرفتم از یادت تا شاید روزی برگردم
تا شاید روزی برگردم به اون مردی که میدونم تو آغوش تو گُم کردم
باید میرفتم از یادت باید میموندی ، میموندی در یادم
باید میرفتم از یادت باید میموندی در یادم
تا شاید باورم میشد تو زندون تو آزادم

ارسال در تاريخ سه شنبه 15 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

دم غروب بود بارون میبارید.... هوا کم کم داشت رو به تاریکی میرفت داشتم
از زورخونه برمیگشتم که یهو چشمم افتاد به یه سبزی فروش بیشتر سبزی هاشو
نفروخته بود ناراحت بود و نگران رفتم طرفش یقه پالتومو صاف کردم و باهاش
دست دادم و کنارش ایستادم کمی بعد مردم به هوای دیدن من و امضا گرفتن ازم
میومند و به بهانه سبزی خردیدن کنارم می ایستادن ظرف یک ساعت سبزی فروش
تمام سبزی هایش را فروخت و خوشحال به خانه برگشت من هم راضی ام خدایا
شکرت که امشب پدری شرمنده خانواده اش نشد .
( دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی )
سلامتی هر چی مرد با وجوده

ارسال در تاريخ سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

مهم نیست آدم ها چقدر همدیگرو دوست دارند ... !
مهم اینه که حاضرند واسه کسی که دوسش دارند چه کارهایی انجام بدند یا از چه کارهایی دست بکشند ...

ارسال در تاريخ سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

مردی حاشیه خیابون بساط پهن کرده بود،
زردآلو هر کیلو 20 تومن،
هسته زردآلو هرکیلو 40 تومن.
یکی پرسید چرا هسته اش از خود زردالو گرونتره؟؟؟
فروشنده گفت چون عقل آدم رو زیاد میکنه.
مرد كمي فكر كردُ گفت، یه کیلو هسته بده .
خرید و همون نزدیکی نشست و مشغول شکستن و خوردن شد با خودش گفت:
چه کاری بود، زردآلو میخریدم هم خود زردالو رو میخوردم هم هسته شو، هم ارزونتر بود
رفتُ همين حرف رو به فروشنده گفت
فروشنده گفت: بــــــله ، نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه !!!
چه زود هم اثر کرد

ارسال در تاريخ سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

یه نفر به دوستش زنگ زد گفت:400هزارتومن احتیاج دارم , داری بهم بدی؟
دوستش گفت:شب بیا کافی شاپ بگیر.
شب شد...
زنگ زد دید گوشیش در دسترس نیست... ):
رفت کافی شاپ دید اونجاست.
گفت اگه پول نداری بگو ندارم چرا گوشی رو خاموش کردی؟
گفت خاموش نکردم (:
فروختمش اینم پولش بیا بگیر.!

ارسال در تاريخ سه شنبه 8 ارديبهشت 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0