ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....
ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﻋﻄﺮ ﮔﻨﺪﻡﺯﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ ﻣﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
 
ﺩﺭ ﺗﺮﺍﺱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻭﯾﺎﺭﻭ ﺷﻮﯼ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻝﻫﺎ
ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ، ﺷﮑﻮﻩ ﻟﺤﻈﻪﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
ﺳﺎﯾﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ، ﻧﻮﺭ ﻣﻼﯾﻢ، ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﻣﺸﺘﺮﮎ
ﺧﻨﺪﻩ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﺮﺑﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
ﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻧﻘﺮﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻨﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﻢ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻭﺭِ ﻫﺮ ﮔﻨﺠﯽ ﺑﭽﺮﺧﺪ ﻣﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺧﺸﺘﯽ، ﻗﺪﯾﻤﯽ، ﻗﻞ ﻗﻞ ﻗﻠﯿﺎﻥ، ﮔﺮﺍﻣﺎﻓﻮﻥ، ﻗﻤﺮ
ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﭘﺸﺘﯽ ﺯﺩﻩ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
ﺍﺯ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﺖ ﭼﺎﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﻗﻨﺪ ﺭﺍ ...
بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار...فکرش را بکن!
 
ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺯﻧﮓ، ﺭﻓﺘﻢ ﻭﺍﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﭘﺮﺗﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﺳﺎﯾﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﻮﻧﻠﯽ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺗﺎﺭ ... ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ !
 
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﺧﺎﻧﻪ ... ــ ﻭَ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ
ﻗﺮﺹﻫﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺑﺮﺩﺍﺭ !  ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﮑﻦ !
 
ارسال در تاريخ دو شنبه 17 فروردين 1394برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

دلم برای کسی تنگ است...

کسی که بی من می ماند...

کسی که با من نیست...

کسی که من

همیشه دلم برایش تنگ میشود...

عاشقانه... همیشه...

تا ابد... تا خود خدا...

دلم برای تو تنگ است

ارسال در تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

بگذاردر گوشت بگویم

\"میخواهمت\"

این خلاصه

تمام حرفای عاشقانه دنیاست ...!!

\"دوست دارم\"

خوب گوش کن \"دوست دارم\"

واین تاریخ انقضا ندارد..

ارسال در تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

هیچ وقت نذار دیگران رو از وجود خودت محروم کنی ،

  هیچ وقت خودتو از خودت پنهون نکن ،

 اینو یادت باشه هرچه قدر هم بد باشن هرچه قدر بدی کرده باشند ،

 روحی به نام روح خدا درونشون شناوره ،

 یه روح مثبت که با همه بدی هاشون اونا رو به سمت قشنگی می کشونه ،

 پس هیچ وقت برای خوب بودن و خوبی کردن دیر نیست!  

 

ارسال در تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

زندگی باید کرد،

گاه با یک گل سرخ،

گاه با یک دل تنگ،

گاه با سوسوی امیدی کم رنگ،

زندگی باید کرد،

گاه با غزلی از احساس،

گاه با خوشه ای از عطر گل یاس،

زندگی باید کرد،

گاه با ناب ترین شعر زمان،

گاه با ساده ترین قصه یک انسان،

زندگی باید کرد،

گاه با سایه ابری سرگردان،

گاه با هاله ای از سوز پنهان،

گاه باید رویید،

 از پس آن باران،

گاه باید خندید،

بر غمی بی پایان،

ارسال در تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

یک نفر در هـمین نزدیکــی ها


چــيزی به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است!


خیالـــت راحت باشد....

آرام چشمهایت را ببــند....!

یک نفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است!


یک نفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...!

ارسال در تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

هیچ چیز اتفاقی نیست‎

 این حس خوب دوست داشتنت‎

 این نیازشدید با تو بودن‎

 این همه عاشقانه که بی اراده می آیند و شعرمی شوند‎

 هیچ کدام اتفاقی نیست‎

 اینها همه هستند تا تـــو را بیشترداشته باشم‎

 تویی که تنها سهم من ازاین دنیایی‎

 تویی که برایم معنی عشقی‎‎

 

ارسال در تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

دیدن عكست تمام سهم من است 
از " تـــو
ان را هم جیره بندی كرده ام 
تا مبادا 
توقعش زیاد شود 
دل است دیگر 
ممكن است فردا خودت را از من بخواهد

 

 

از تمام عشق مان، فاصله اش سهم من است 

این همان سخت ترین، قسمت عاشق شدن است

 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

وقتي کسي رو دوست داري،حاضري جون فداش کني 
حاضري دنيارو بدي،فقط يه بار نيگاش کني 

به خاطرش داد بزني،به خاطرش دروغ بگي 
رو همه چي خط بکشي،حتّي رو برگ زندگي 

وقتي کسي تو قلبته،حاضري دنيا بد بشه 
فقط اوني که عشقته،عاشقي رو بلد باشه 

قيد تموم دنيارو به خاطرِ اون مي زني 
خيلي چيزارو مي شکني ، تا دل اونو نشکني 

حاضري که بگذري از دوستاي امروز و قديم 
امّا صداشو بشنوي ، شب از ميون دوتا سيم 

حاضري قلب تو باشه ، پيش چشاي اون گرو 
فقط خدا نکرده اون ، يه وقت بهت نگه برو 

حاضري هر چي دوست نداشت ، به خاطرش رها كني 
حسابتو حسابي از ، مردم شهر جدا کني 

حاضري حرف قانون و ، ساده بذاري زير پات 
به حرف اون گوش کني و به حرف قلب باوفات 

وقتي بشينه به دلت ، از همه دنيا مي گذري 
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتي مي بري

ارسال در تاريخ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

و با خودم می‌گویم


کاش آن یک بار که دیدمت


گفته بودم


که بی تـــــو گاه دلم می‌گیرد


که بی تـــــو گاه زندگی سخت می‌شود


که بی تـــــو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند


اما نمی‌گفتم


که این «گاه» ها


گهگاه


تمامِ روز و شب من می‌شوند


آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد


درست مثل همین روزهاخنده

ارسال در تاريخ چهار شنبه 20 اسفند 1393برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0