ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

تیم دوست داشتنی دهه ی 70 (1)



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

زن هم زن های قدیم



زن هم زن های قدیم
صبح ساعت ۵ قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می*شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.


ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

از زبان معلم اين دانش آموز:
مسلما اين موضوع انشا براي هزارمين بار تکرار شده ، فقط براي اينکه
تغييري ايجاد بشود موضوع را اين جوري پاي تخته نوشتم:” مي خواهيد در
آينده چه کاره بشويد . الگوي شما چه کسي است ؟

” و برايشان توضيح دادم الگو يعني اينکه چه کسي باعث شده شما تصميم
بگيريد اين شغل را انتخاب کنيد . انشاها هم تقريبا همان هايي هستند که
هزار ها بار تکرار شده اند ، با اين تفاوت که چند تا شغل جديد به آن ها
اضافه شده كه بطور مثال ميتوان اين رشته ها را نامبرد:
از زبان يك دانش آموز: من گفتم دوست دارم كه مهندس هوا و فضا شوم ولي
پدرم مي گويد الان ام وي ام ( منظور همان mba است ) كه بهترين رشته ي
دنيا است و خيلي پول دارد.

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
ارسال در تاريخ دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر



 

یک قطره آب دارای یک* صد میلیارد اتم است.

 


ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

پ ن پ

به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...

*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن

*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن

*رفتم یه قالب مرغ از تو فریزر درآوردم. دوستم میگه می خای بپزیش؟ مگم: پ ن پ خانوادش اومدن از تو سردخونه درش آوردم بدم ببرن دفنش کنن!

*مرغ عشقم مرده. درحالی که پاهاش رو به بالاست افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: ااا مرغ عشقت مرد؟ پ ن پ کمر درد داشت، دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.

*تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو میپرسه: دزد بود؟ میگم: پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!

*بهرام رادان از یه بابایی آدرس پرسید، طرف میگه ببخشید شما بازیگر نیستین؟ رادان میگه پ ن پ پیک موتوریم!

*با کلی شوق و ذوق به دوستم میگم: دان 2 رو. برگشته میگه: تکواندو؟ پ ن پ دان 2 آشپزی...!

*رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم!

*لیلی به مجنون گفت: همه این اکرا رو می کنی برا من؟ مجنون: پ ن پ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!

*داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خریدین؟ میگم: پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!

*دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید... با تشکر!

*منتظر مسافر بودم. خانمه اومده میگه: آقا هفت تیر میری؟ میگم بله. میگه: سوار شم؟ پ ن پ تا هفت تیر دنبالم بدو!

*رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...

*رفتم پیش صاف کار ماشین. یه نگاه به ماشین کرد میگه تصادف کردی؟ گفتم پ ن پ از جلو بندی تکراری خسته شدم گفتم برای تنوع با چکش بکوبم توش همه جاش جدید بشه!

*با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!


ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

این تست هوش خیلی خیلی جالب است. به شرطی که تقلب نکنید. اینجا چهار سوال معمولی و یک سوال جایزهدار وجود دارد. شما باید فوراً به آنها پاسخ دهید. نباید وقت زیادی تلف کنید، به همه سوالات فوراً پاسخ دهید. در پایان ببینید که به چند سوال درست جواب دادید. خواهشا صادقانه برخورد کنید!

سوال اول
شما در یک مسابقه سرعت شرکت کردهاید.
از نفر دوم سبقت میگیرید؟
اکنون در چه جایگاهی قرار دارید؟
جواب

اگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، به طور حتم شما دارید اشتباه میکنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم میشوید!

 



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

من سرم توی کار خودم بود



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ شنبه 17 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، باتعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش
گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند

لطفا به ادامه مطلب توجه کنید . . .




ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

وضعیت حجاب دختران در طول زمان به این ترتیب است

ارسال در تاريخ چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0