دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…
گفتند : عشقت کیست؟
گفت:عشقی ندارم!
خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟
گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،
وعده سرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،
میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش
فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…
گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ،
اگر ترکت کرد چه…؟
اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…
تنها یک قدم..
اما نشد!نرسیدم!
میگویند اشتباه کردی!
میگویند اگر من جای تو بودم،این چنین و آن چنین میکردم تا بشود..
تا برسم..!تو نمیتوانی!
اما..
هیچ کس نمیداند که اگر تا آخرین قدم رفتم و نشد..،نباید میشد!
نمیدانند میتوانم!
میتوانم آنقدر به خداوند یقین داشته باشم که هرچه شد بگویم:شکر!
با`هيچ `با`ر`ا`ني` `رد` `پا`يت `از`كو`چه` `ها`ى` قلبم` پاك` `نميشو`د
پس تنها ادامه میدهم,
در زیر باران حتا به درخواست چتر هم
جواب رد میدهم,
میخواهم تنهاییم را
به رخ این هوای دو نفره بکشم ...!
خدایا!
از بـد کردن آدمهایت شکایـت داشتـم به درگــاهت…
امـا شکایتـم راپس میگیـرم…
من نفهمیدم…فراموش کرده بودم که بـدی را خلـق کـردی
تا هــر زمان که دلــ♥ـــم گرفت از آدمهایت…نگاهـــــم به تـــو باشد…
گاهی فرامـوش میکنم که وقتی کسـی کنـارم نیست…
معنایش این نیست که تنهایـم…
معنایش اینست که هـمه را کنار زدی تـا خودم باشم و خـودت…
با تـــو تنهایی معنا ندارد…
مانده ام تـو را نداشتم چه میکردم…
♥دوستت دارم خدای من♥
هوایت که به سرم می زند
سرد می شوم،از تنها بودنم
پر می کشم،برای آغوشت
جان می دهم،برای یک لحظه لمس دست هایت
آهنگ انتظار،هنوز ترانه ای ست که می شنوم
به سینه می تپد،قلبم
هزار بار به امید دوستت دارم های تو
خدا کند بیایی و آرام بگیریم من و دل
محبت
"مثل آب بازی کودکانه ست"
مهم نیست کی اول شروع میکنه
مهم اینکه آخرش
هردو
خیس میشن...