
ادامه مطلب...
به طور میانگین، همه مردم جهان، روزی دو مرتبه دروغ می گویند. برخی افراد، دروغگوهای خوبی نیستند و زود لو می روند اما برخی دیگر دروغگوهای قهاری هستند.دوست دارید بدانید طرف مقابل تان در یک رابطه دروغ می گوید یا راست؟ به این ۷ نشانه دقت کنید:
۱. اضطراب و عرق کردن:
شناخته ترین نشانه هایی که می تواند یک فرد دروغگو را لو دهد، عرق کردن و اضطراب اوست. زمانی که ما دروغ می گوییم همیشه می ترسیم لو برویم. به همین دلیل دچار اضطراب می شویم و اضطراب با افزایش ضربان قلب و عرق کردن همراه است. اما این موضوع در رابطه با همه مردم صادق نیست. برخی افراد به دروغگویی عادت دارند و دچار اضطراب نمی شوند!
۲. صدای خیلی زیر یا خیلی بم:
روان شناسان معتقدند صدا، علامت خوبی برای شناسایی دروغگو است. چرا؟ در واقع این ما نیستیم که صدا را کنترل می کنیم. مغز بر اساس احساساتی که داریم آن را به شکل اتوماتیک تنظیم می کند. وقتی دروغ می گوییم، می ترسیم رسوا شویم. به همین علت معمولا تن صدا تغییر می کند و خیلی زیر یا خیلی بم می شود.
۳. سخنان ضد و نقیض:
دروغگوها به دلیل ترس از رسوا و شرمگین شدن تعادل احساسی درستی نداشته و حتی حرف های آنها کم و بیش ضد و نقیض است. برای آنکه مطمئن شوید یک فرد دروغ می گوید از او بخواهید دقیقا حرفی را که در یک موقعیت خاص زده برای شما در مواقع مختلف تکرار کند، حتی سوالات متفاوت و مدام در مورد همان مساله می تواند ثبات فکری دروغگو را بر هم بریزد.
۴. میمیک های غیرمعمول:
پلک زدن های مداوم، مالیدن پلک، نگاه های مبهم... همگی اینها نشانه میمیک صورت یک فرد حین دروغ گفتن است. صورت دقیقا احساساتی را که داریم نشان می دهد و کنترل عمقی آنها کمی سخت است. اگر فردی میمیک غیرطبیعی و غیرمعمول دارد و حین صحبت با شما دچار تیک خاصی مثل مالیدن پلک می شود، می توانید به حرف های او شک کنید.
۵. ژست های مخصوص:
سرفه کردن درون مشت، بالا بردن دست روی سر و عقب بردن بالاتنه موقع حرف زدن از جمله ژست های آدم های دروغگو است. البته باید مراقب هم بود. برخی دروغگوها برای آنکه احساسات شان نمایان نشود حین حرف زدن کاملا خنثی عمل می کنند.
۶. حرف زدن وسواسی:
دروغگوها معمولا در صحبت کردن وسواس به خرج نمی دهند و همه مسایل را رو نمی کنند. اگر شما حین صحبت ها از فردی بخواهید با دقت بیشتری مسایل را برای شما بیان کند و به عبارتی وسواسی تر از او سوال کنید، معمولا دروغگو چون حافظه خوبی ندارد و در دور بعد قادر به بیان همان جواب ها نیست. درنهایت می توانید از زبان او این جملات را بشنوید «به من اعتماد نداری؟» اگر فردی واقعا دروغگو نباشد، خیلی سریع از کوره درنمی رود و برای بار دوم هم به برخی سوالات شما پاسخ می دهد.
۷. احساسات اغراق آمیز:
وقتی فردی فقط با دهان می خندد یعنی یا می خواهد رعایت ادب کرده باشد یا دروغگوی ماهری است. یک لبخند صادقانه با عقب رفتن لب ها و چین خوردن پلک ها در سمت خارج همراه است. یک دروغگو معمولا تنها با دهان می خندد تا احساسات درونی خود را مخفی کند.
ذهن جنبه ای از عقل و آگاهی شامل ترکیبی از تفکر، ادراک، حافظه، احساسات، تجربه، اراده و تخیل و به طور کلی همه فرایندهای شناختی ناخودآگاه می باشد. ذهن بطور باطنی خود را به عنوان یک جریان فکر آشکار می سازد. متخصصین آناتومی سیستم عصبی، معمولا مغز را واحد محوری از آنچه که ما آن را به عنوان ذهن می شناسیم، در نظر می گیرند. مغز انسان هر زمان که بتواند به ما حقه و حیله می زند. در واقع شما باوجود واقعی بود شئ آنرا آنطور که باید باشد، نمی ببینید و یا حتی واقعا نمی شنوید و یا نمی بویید. حال وقت آن است که چند ترفند را با مغز انسان بازی کنیم. به دوستداران WeAre.ir این طمینان را می دهم که امتحان کردن این روش ها کاملا ایمن می باشد.۱۰- روش گنزفلد (Ganzfeld Procedure)
در ابتدا ممکن است مانند یک شوخی بد عملی به نظر برسد. رادیو را روشن کنید سپس بر روی یک نیمکت دراز بکشید و یک جفت توپ پینگ پنگ که از وسط دو نیم شده بر روی چشمانتان قرار دهید. در مدت چند دقیقه شما باید شروع به تجربه، مجموعه نامانوسی از از اعوجاجات و اختلالات حسی کنید. بعضی از مردم اسبی که بر روی دوپا بلند شده و در ابرها خرامش می کند را می بینند و یا صدای یکی از بستگان مرده را می شنوند. به نظر می رسد که ذهن به احساس خو گرفته است به طوری که وقتی که چیزهای کمی برای حس وجود دارد (که این هدف از توپ پینگ پنگ و رادیو است) مغز شما از نو ساختن خود را به پایان می رساند.

ادامه مطلب...
پدرم این جوری بود وقتی من :
4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .
5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .
6 ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.
8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.
10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.
12 ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.
14 ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .
16 ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده .
18 ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .
21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه
25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار داشته .
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره .
40 ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .
50 ساله که شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس که قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !
اب را ول نکنیم
شاید آن بالاها
آدمی شیک وتمیز
بنز خود را دم در می شوید
یاکمی بالاتر
در حیاطی که ندارد سروته
یک نفر دارد استخرش را پرمی سازد!
«آب را ول نکنیم»
شاید این مایه جان، می رود تا که بشوید در و دیواری را !
مردم بالادست، خانه هاشان چه جلایی دارد ! و هواشان، چه هوای ملسی !
باغشان غرق گل است، عاری از خارو خسی ،
لیک…… مردم پایین دست، «خانه هاشان تنگ است»
زندگی شان لنگ است، کاسه شان بی آب است،
نانشان هم سنگ است!
«آب را ول نکنیم»
مردم بالادست، آب را می بلعند،
مردم پایین دست، «آب را می فهمند
سگ:
۱۱ تا ۱۹ دی
۱۲ تا ۱۴ فروردین
۲۵ تا ۳۰ خرداد
۱۹ تا ۲۴ تیر
۶ تا ۸ مهر
۱۰ تا ۲۵ آذر
ادامه مطلب...
قفسی خواهم ساخت
تنگ تنگ،
میله هایش همه احساس غرور
خواهم انداخت در آن .این دل سنگ
و در آن مشتی غم خواهم ریخت
آسمانی خواهم آورد سیاه،
و کویری زهر آلود،
و درختی خشک از جنس گناه
قفسم را تک تنها بر آن شاخه پوسیده رها خواهم کرد