ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

دخترك براي اين كه دفتر نقاشي اش سفيد بود

معلم تنبيه اش كرد!

غافل از اينكه دخترك

فقط خدايي را كشيده بود

كه همه مي گفتند

ديدني نيست...

ارسال در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

سوتلانا داوی دوا (Svetlana Davydova) قربانی دیگری در جراحی پلاستیک است. او تصمیم داشت لبهایش را بزرگ تر کند.می توانید نتایج پس از عمل او را مشاهده کنید و مقایسه کنید آنها را با آنچه پس از تزریق دوم رخ داد.





ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

به دلیل سرعت بیش از اندازه, انسان قادر نیست متلاشی شدن اجسام را ببیند. ولی با کمک عکس برداری بسیار سریع امکان پذیر است


 


ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
ارسال در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

اگر شما پسري هستيد طالب قرتي*بازي*هاي دخترانه!، نکات زير را جهت دختر شدن، البته به طور آزمايشي، رعايت کنيد:

ابتدا بايد ريش و سبيل خود را، البته اگر داريد، (ريش و سبيلو مي*گم بابا!) به سطل خاکروبه بسپاريد. هر چند که با زدن سبيل خود، نمي*توانيد درست راه برويد!

اکنون نوبت آن است که تغييراتي چند در سر و صورت خود به وجود آوريد. از جمله ابروها را صفا دهيد! که البته اين نکته امروزه لازم به ذکر نمي*باشد. زيرا شما معمولا از قبل، اين كار را كرده*ايد!

حالا به سراغ لوازم آرايشي مادر يا احيانا خواهر خود برويد. سعي کنيد قوطي کرم پودر را روي صورت خود خالي کنيد!

در آخر يک مانتو که از شدت تنگي به کيسه*ي مارگيري شباهت دارد به تن کنيد. هر چه تنگ*تر، اندام ضايع شما زيباتر!

روسري ترجيحا تيتيش خود را سر کنيد و آماده خروج از خانه شويد.

کفش پاشنه بلند در اينجا نقش مهمي ايفا مي*کند. هر چند که شما با پوشيدن يک کفش پاشنه*دار مثل شترمرغ راه خواهيد رفت!

حالا شما در خيابان هستيد!

هنگام راه رفتن سعي کنيد به کل بدن خود پيچ و تاب بدهيد! بهتر است براي بهتر قر دادن، مدام آهنگ بابا کرم را با خود زمزمه کنيد!

و نکته بسيار بسيار مهم «عشوه شتري» است! شما بايد سعي کنيد براي کل ملت که در خيابان هستند پشت چشم نازک کنيد!

اگر کسي احيانا از شما ساعت پرسيد، صداي دورگه و ناهنجار خود را کش دار کنيد:

ببخشيد خانوم، ساعت چنده؟

اييييييييييش! دو و ربــــــــــع! واااااه!

شما هنگامي که در خيابان راه مي*رويد لغات عاشقانه بسياري را مي*شنويد و مسلما حال مي*کنيد!

به منظور جلوگيري از حال کردن بسيار شما با دختر شدن، از ادامه اين آموزش معذورم...
ارسال در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

پسرها:

پیرایش گلها
اصلاح و شستشوی سر
ساعت کار:9 الی 13 ظهر و 16 الی 21 شب
آدرس :................................................. ...


دخترها:

در آریشگاه گلها صد سال جوانتر شوید و سن خود را با دخترتان یکی کنید.
ارائه کلیه خدمات زیبایی:

آرایش صورت با مواد کاملا آمریکایی
آرایش سه بعدی، چهاربعدی،شش بعدی (جدید)
آرایش اروپایی ،خلیجی ،مصری ،افغانی و ...

رنگ مو ،مش یخی، دریایی ،آبکی ،سنگی ،رنگین کمانی ،فضایی و ...
شینیون به سبک بلغارستانی با مدیریت خانوم اسدی از بلغارستان
پاکسازی صورت ،روتوش ،صافکاری با مواد کاملا طبیعی
برطرف کردن هرگونه کک مک، جوش، جای جوش، سایه جوش و...

فوق تخصص سایه های دو جداره ،نسوز ،محو چشم ،لب ،بینی و ...

سایه های خطی ،مینیاتوری ،خرچنگی ،ابر و باد،ماه و خورشید و ...
تخصص دوخت مو ،هیرا اکستنشن،بافت مو با مهره و کاغذ و مداد
طراحی روی ناخن ،چشم ،لب،گوش،حلق ،بینی و ...

(قابل توجه خانوم های محترم به علت پرشدن صفحه آگهی لطفا برای اطلاع کامل از خدمات آریشگری حضورا به ما مراجع کنید)

تلفن : ...................... موبایل : ............................
خط دوم : ................. خط سوم : .........................
آدرس : ...............................................
با مدیریت خانوم سنایی فوق تخصص زیبایی از آمریکا و آلمان و هندوستان و تاجیکستان و...

ارسال در تاريخ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

نشسته بودیم استاد داشت چرت و پرتاشو تلاوت میکرد یهو چند تا از بچه ها یه صدای بلند و ناگهانی ایجاد کردن(بعد کاشف به عمل اومد که یه درگیری مختصر بوده) استاد یهو برگشت که چتونه کلاسو گذاشتین رو سرتون, اونا هم میگفتن استاد ما نبودیم. حالا هی از استاد اصرار از اونا انکار یهو وسط بحث یه بنده خدایی داد زد

"استاد شما خودتو کثیف نکن"
 
-------------------------------
دوران نوجوانی یه اخلاقی پیدا کرده بودم غذا می خوردیم تموم می شد سریع بدو بدو می رفتم دستشویی که سفره جمع نکنم d: ........ یه بار بعده شام همین کارو کردم..... اومدم دیدم اِ بابام نشسته و سفره هم سره جاشه مامانم و خواهرمم نیستن.... می پرسم کجان بابام میگه رفتن بیرون......... منم مطمئن بودم نرفتن... یه جایی قائم شدن .... خلاصه بیخیال سفره شدم خونه رو زیرو کردم پیداشون نکردم..... آخرسر اومدم سفره رو جمع کردم و تموم شد چایی ریخته بودم که دیدم اومدن ......... هنوزم که هنوزه نگفتن کجا بودن
-------------------------------
وای یعنی یه سوتی دادم در حد بوند اسلیگا تازه یادم اومد
سر خیابون منتظر تاکسی بودم دو ساعت الاف . یه پرشیا اومد نگه داشت گفتم گور باباش منو می رسونه فوقش یه شماره می ده می گیرم دیگه . رسیدم سر کوچه گفتم مرسی حالا با اخم . داشتم می رفتم
احساس کردم گفت : شماره تو نمی دی ؟
گفتم : من شماره مو بدم ؟ دیگه چی ؟ شما شماره تو بده می زنم تو موبم
گفت : چی می گی خانم می گم کرایتو نمی دی ؟
واییییییییییییییییییی
-------------------------------
این سوتی یکی از دوستامه: یک بار که خسته و کوفته داشته از دبیرستان میرفته خونه صد متر مونده به ایستگاه اتوبوس میبینه که اتوبوس اومد تو ایستگاه ایستاد، از اون جایی که اتوبوس دیر به دیر میومده و این بنده خدا هم نای منتظر موندن برای اتوبوس نداشته شروع میکنه به دویدن بلکه به اتوبوس برسه... خلاصه سعیش بی نتیجه میمونه و از اتوبوس جا میمونه... یه چند دقیقه یی که تو ایستگاه منتظر اتوبوس بعدی ایستاده بوده میبینه که بقیه دارن چپ چپ نگاش میکنند، با خودش فکر میکنه که: کوفت مگه از اتوبوس جا موندن جرمه؟ که یهویی باد میاد و احساس میکنه پاهاش یخ کرد، نگاه میکنه میبینه کش شلوارش گشاد بوده شلوارش اومده پایین... بیچاره میگفت نفهمیدم چه جوری شلوارم رو کشیدم بالا و اولین ماشین رو دربست کردم و از اونجا در رفتم!

ارسال در تاريخ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0