ANITA
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی....

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :

بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :

آری من مسلمانم

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ،

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!

........................

ارسال در تاريخ یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

جدیدترین عکس از شنای بانوان....

برای دیدن عکس به ادامه مطلب بروید....

فقط خواهشا بی جنبه بازی درنیارید...



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

مرد جواني نزد پدر خود رفت و به او گفت : مي خواهم ازدواج کنم.
پدر خوشحال شد و پرسيد : نام دختر چيست ؟
مرد جوان گفت : نامش سامانتا است و در محله ما زندگي مي کند.
پدر ناراحت شد. صورت در هم کشيد و گفت: من متاسفم ! اما تو نمي تواني با اين دختر ازدواج کني چون او خواهر توست... خواهش مي کنم از اين موضوع چيزي به مادرت نگو.
مرد جوان نام سه دختر ديگر را آورد ولي جواب پدر براي هر کدام از آنها همين بود.
با ناراحتي نزد مادر خود رفت و گفت: مادر من مي خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختري را مي آورم پدر مي گويد که او خواهر توست و نبايد به تو بگویم...
مادرش لبخند زد و گفت : نگران نباش پسرم. تو با هريک از اين دخترها که خواستي مي تواني ازدواج کني
چون تو پسر او نيستي . . . ! ! !
ارسال در تاريخ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می*گذراند به خاطر پروژه*ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.
او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:



۱-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می*شود.
۲- عنصر اصلی باران اسیدی است.
۳-وقتی به حالت گاز در می*آید بسیار سوزاننده است.
۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می*شود.
۵-باعث فرسایش اجسام می*شود.
۶-حتی روی ترمز اتومبیل*ها اثر منفی می*گذارد.
۷-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.

از پنجاه نفر فوق، ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی علاقه*ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می*دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!

عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!!
یکبار دیگر دلایل را بخوانید می بینید همه خواص آب هستند.
ارسال در تاريخ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر
ارسال در تاريخ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

از راست به چپ

گوگوش - عارف - مژگان



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

برهنه ات می کنند تا بهتر شکسته شوی.... نترس گردوی کوچک !
آنچه سیاه می شود روی تو نیست ، دست آنهاست ...


 

ارسال در تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

 

اين دختر با بوسه هايش نقاشي ميكشد 

ارسال در تاريخ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, توسط محمدرضاعالیقدر

0